نویسنده: صالح عضیمه
مترجم: سید حسین حسینی



 
شهادت همان عالم مشهودی است که در برابر عالم غیب قرار دارد؛ و در برابر عقول مجرد محسوس و مشخص است. همچنین «حضور با مشاهده چه با چشم سر و چه چشم باطن؛ و گاهی به حضور که مفرد باشد گفته می‌شود. فرمود: عَالِمُ الْغَیبِ وَالشَّهَادَةِ (1). امّا مشهود به حضور مجرد بهتر است و شهادت با مشاهده بهتر است، این چیزی است که راغب گفته است. وی درباره‌ی ‌آیه‌ی: عَالِمُ الْغَیبِ وَالشَّهَادَةِ می‌گوید: «یعنی آنچه که از حواس مردم و چشمان آنها و آنچه را که به واسطه‌ی این دو می‌بیند، غایب باشد.»
درباره‌ی این آیه امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «غیب آن است که نبوده و شهادت آن است که باشد.» صدوق در کتاب معانی الأخبار آن را ذکر کرده است. در کتاب حاشیه‌ای هم بر سخن امام صادق (علیه السلام) زده شد که معنای آن را به خوبی رفعت بخشیده است و این دستاورد استاد شیخ محمدتقی یزدی است که مختصری از آن را که به این مطلب مربوط است، می‌آوریم: «ممکن است مراد از «ما لم یکن» [نبوده است] این باشد که اصلاً به وجود نیامده است: یعنی جهان معدوم به خاطر پنهان بودن آن از وجود. و ممکن است مراد از آن این باشد که به عدم زمانی مسبوق باشد؛ یعنی چیزی که سابقه نداشت تا بر عالم مادی تطبیق پیدا کند؛ بنابراین مراد از «ما قد کان» [بوده است] مافوق طبیعت باشد، و آن جهان منزه از ماده و لوازم آن مثل زمان و مکان باشد - چنان که لفظ «قد» آن را بیان می‌کند- آنگاه به تدریح به مادیات تنزل می‌یابد و غایب شدن اجزای آن از هم به خاطر بسط یافتن آن در مکان.»
در این شرح اشاره‌ای است به این که، عالم غیب همان وجود حقیقی اصیلی است که حضور و فاعلیت دارد؛ و عالم شهادت قائم به آن و متأثر از آن است. این همان مطلبی است که ابوحیان توحیدی در الامتاع والمؤانسه و المقابسات به آن اشاره کرده است: «امور حسی راهرو امور عقلی‌اند، و آنچه که در عالم شهادت است دالِ بر وجود آن در عالم غیب است؛ و محسوس به معقول مرتبط است.»
علامه طباطبایی در شرح ‌آیه‌ی: عَالِمُ الْغَیبِ وَالشَّهَادَةِ الْكَبِیرُ الْمُتَعَالِ (2) می‌گوید: «یک شیء ممکن است به نسبت شی، دیگر غیب باشد و نسبت به دیگری شهادت و اشیاء از حدودی که لازمه‌ی آنهاست و از آنها جدا نمی‌گردد، خالی نیستند. آن اشیایی که در حد شیء وجود دارند و از آن خارج نیستند، نسبت به آن شهادت هستند و برای درک آن مشهود، و آنچه که از حد شیء خارج و داخل آن نیستند، به نسبت آن غیب و برای درک آن مشهود نیستند.»
راغب می‌گوید: «شهادت قولی است که از علمی صادر می‌شود که به مشاهده‌ی بصیرت یا بَصَر حاصل می‌گردد.» و ‌آیه‌ی: أشَهِدُوا خَلقَهُم (3) ؛ یعنی مشاهده‌ی به چشم و سپس فرمود: سَتُكتَبُ شَهادَتَهُم (4). به این توجه می‌دهد که شهادت از شهود می‌باشد و ‌آیه‌ی: وَ أنتُم تَشهَدُونَ (5)؛ یعنی تعلمون. و ‌آیه‌ی: ما أشهَدتُهُم خَلقَ السَّمواتِ (6)؛ یعنی آنها را از کسانی که به بصیرتشان به آفرینش آن آگاه باشند، قرار نداده‌ای.»
در لسان العرب و تاج العروس درباره‌ی ‌آیه‌ی: شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ (7) آمده است؛ ابوعبیده می‌گوید: «شهدالله، یعنی خداوند حکم کرد که معبودی جز او وجود ندارد، و خداوند از حقیقت آن خبر دارد و آن را بیان کرده است. چون شاهد همان عالمی است که علمش را بیان و آشکار می‌کند، و خداوند به جمیع آنچه که خلق کرد به توحید و یگانگی‌اش دلالت دارد؛ پس بیان داشت که احدی قادر نیست حتی یک شیء از آنچه که به وجود آورده است، به وجود آورد.» درباره‌ی این آیه، شگفت‌تر و بدیع‌تر از آن مطلبی است که راغب گفته است: «پس شهادت خداوند به وحدانیت خود، همان آفرینش چیزهایی است که در جهان و در درون ما بر وحدانیت او دلالت می‌کند. چنان که شاعر گفته است:

فَفی کُلَّ شیءٍ لَهُ آیة *** تَدُلُّ عَلى أنَّهُ الواحِدُ (8)

برخی از حکمیان گفته‌اند: «وقتی خداوند برای خود شهادت می‌دهد. شهادت او گویاترین چیز است، چنان که به شهادت او سخن گفته‌اند. و شهادت فرشتگان هم اظهار افعالی است که به آن امر شده‌اند؛ و این آیه بر آن دلالت دارد: فالمدبّراتِ أمراً (9). و شهادت اولوالعلم یعنی اطلاع آنها از آن حکم و اقرار آنها به آن.» شریف رضی در کتاب حقایق التأویل فی متشابه التنزیل فصلی خاصی را به این آیه اختصاص داده است که به دفع شبهه‌ی اهل باطل می‌پردازد. در فصل مذکور، قدرت استدلال، گستردگی اطلاعات و بلاغت تعبیر و بیان ارائه شده است و ادیب و دانشمندی از بررسی آن بی نیاز نیست.
در لسان العرب و تاج العروس آمده است: «شهید کشته‌ی در راه خدا را گویند و اسم آن شهادت است.» و به خاطر این که مقتول در راه خدا شهید نامیده شده، علل زیادی را ذکر می‌کند که به گزیده‌ی آن اشاره می‌کنیم: «چون او زنده‌ای است که ملکوت خداوند و مُلک او را مشاهده می‌کند؛ و ملکوت، جهان غیب و خاص ارواح است و مُلک، عالم شهادت و محسوسات طبیعی است.»
گفته شده است: «شهید کسی است که از علم او چیزی پنهان نیست. و شهید، حاضر است و فعیل از ساختهای مبالغه‌ی فاعل است؛ و اگر علم، مطلق اعتبار شود، علیم است؛ و اگر به امور باطنی اضافه شود، خبیر، و اگر به امور ظاهری اضافه شود، شهید.»

پی‌نوشت‌ها:

1- انعام (6)، آیه‌ی 73: داننده‌ی غیب و شهود است.
2- رعد (13)، آیه‌ی 9: داننده‌ی غیب و شهود و بزرگ و بلندمرتبه است.
3- زخرف (43)، آیه‌ی 19: آیا در خلقت آنان حضور داشتند؟
4- همان، آیه‌ی 19: گواهی ایشان به زودی نوشته می‌شود.
5- بقره (2)، آیه‌ی 84: و خود گواهید.
6 - کهف (18)، آیه‌ی 51: (من) آنان را نه در آفرینش آسمانها به شهادت طلبیدم.
7 - آل عمران (3)، آیه‌ی 18: خدا گواهی می‌دهد که جز او هیچ معبودی نیست، و فرشتگان [او] و دانشوران [نیز] گواهی می‌دهند.
8- هر چیزی نشانه‌ای است برای او که بر وحدانیت او دلالت دارد.
9- نازعات (79)، آیه‌ی 5: و کار [بندگان] را تدبیر می‌کرد.

منبع مقاله :
عضیمه، صالح؛ (1392)، معناشناسی واژگان قرآن (فرهنگ اصطلاحات قرآنی)، ترجمه‌ی سیدحسین سیدی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم